معنی تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن, معنی تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن, معنی تs[dg lcbj، ;vاcbj، تlgdt lcbj، acz fjbd lcbj, معنی اصطلاح تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن, معادل تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن, تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن چی میشه؟, تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن یعنی چی؟, تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن synonym, تسجیل کردن، گذاردن، تکلیف کردن، شرط بندی کردن definition,